بسم الله الرحمن الرحیم
ثنویت زرتشتیان از طریق گاتها
در گاتهای زرتشت، در یسنا هات 30، از دو مینوی ازلی سخن گفته میشود.
خب بیایید متن یسنا هات 30 از گاتاها از بندهای 3 و 4 را میبنیم:
«3 در آغاز، آن دو «مینو»ی همزاد و در اندیشه و گفتار و کردار[یکی] نیک و [دیگری] بد، با یکدیگر سخن گفتند. از آنها نیک آگاهان راست را برگزینند، نه دژآگاهان. 4 آنگاه آن دو «مینو» به هم رسیدند، نخست «زندگی» و «نازندگی» را [بنیاد] نهادند و چنین باشد به پایان هستی: «بهترین منش»، پیروان «اشه» را و «بدترین زندگی»، هواداران «دروج» را خواهد بود.»(ترجمه جلیل دوست خواه)
و همچنین
یسناهات45، بند2، آمده است، به نظر می رسد که وجود انگره مینو عدمی نیست:
«اکنون می خواهم از آن دو گوهری سخن بگویم که از آغاز وجود داشته اند...آن یک گوهر که پاک است به آن دیگر که پلید است گفت که ما هیچگاه سازگار نخواهیم بود؛ نه در اندیشه، نه در آموزش، نه در درخواست و اراده، نه در آیین و گفتار و کردار.»(ترجمه هاشم رضی)
«من میخواهم سخن بدارم از آن دو گوهری که از آغاز زندگانی بوده اند از آنچه آن یکی مقدس بدیگری خبیث گفت که فکر و تعلیم و خرد و آرزو و گفتار و کردار و روح ما با هم یگانه و یکسان نیست.»(ترجمه پورداود)
«در این هنگام درباره ی دو مینو یا دو گوهر که در ابتدای آفرینش پدیدار بوده اند سخن خواهم گفت؛ از این دو گوهر آن یکی که پاک بود، به همزاد خویش، گوهر پلید، چنین گفت: هیچگاه اندیشه، آموزش، اراده، ایمان، گفتار، کردار و وجدان ما با هم سازش نداشته.»(ترجمه موبد آذرگشسب)
نکته خیلی مهم در این بحث این است که این دو مینو وجودشان را از کجا آوردند؟
نظر به اینکه این دو مینو ازلی هستند برخوردی خداباورانه از ایندو میشود پس با توجه به ازلی بودنشان باید خدا باشند و در واقع خدای نیکی و خدای بدی باشند، که چنین برداشتی به ثنویت و دوخدایی میرسد ولی اگر بگوییم ایندو هر دو مخلوق یک خدا هستند و خدا هر دوی اینها را در ازل خلق کرده است؛ این طرز فکر نیز خداشناسی زرتشتی را به دام شبهه شر میندازد، خدا چرا باید مینویی خلق کند که گروهی از بندگانش را به تباهی بیندازد و باز هم خداباوری زرتشتی زیر سؤال میرود و این امر با کمال داشتن خدا در تضاد است و اگر کمال خدا نقص داشته باشد، وجودش زیر سؤال میرود(شاید لازم باشد توضیح دهیم که در اسلام، اینگونه بدیهایی که زرتشتیان به مینوی بد نسبت میدهند حاصل اختیار است و این خود انسانهای بد هستند که با اختیارشان باعث تباهی میشوند و اینطور نیست که ذاتا فردی گمراه باشد. حتی شیطان[لعنه الله] نیز ذاتی گمراه ندارد بلکه با اختیار خود این اعمال را انجام میدهد.)
بهانه دیگری که زرتشتیان میاورند این است که مینوی بد وجودی عدمی دارد، یعنی اینکه منظور از بودنش نبودن مینوی نیک است، مثل سایه که نبود نور است. این بهانه نیز وارد نیست زیرا سخنان زرتشت این دو مینو را «همزاد»(این دو با هم زاده شده اند.) مینامد پس این دو با هم زاده شده اند. البته در ادامه گاتاها به جایی میرسیم که که این دو مینو با هم سخن هم میگویند پس عدمی بودن یکی از این دو محال است.
پس انگره مینو نمیتواند موجودی خیالی و عدمی باشد که وجود خارجی ندارد. او موجودی است دارای اندیشه، روح و روان، عقیده، گفتار و کردار و حتی سپنته مینو با او سخن میگوید و آشکار است که هیچ چیزش مثل سپنته مینو نیست، پس شرّ کامل است و موجودی منفی میباشد.
حال میپرسم: این موجود شرّ و منفی از کجا آمده است؟
اگر خالق او همان اهورامزداست، پس در خالقیت اهورامزدا نقصی وارد میشود، زیرا چیز بدی را خلق کرده است، ولی اگر بگویند خالق او غیر از اهورامزداست یا اینکه او خود خدایی در برابر اهورامزداست، نتیجه این میشود که زرتشت به دو خدا اعتقاد داشته است.
آیا خدایی که خیر است، موجودی شر آفرید؟
حال پاسخی که معمولاً زرتشتیان میدهند، چیست؟
میگویند «خب شما هم به وجود شیطان باور دارید»!
شیطان در ادیان ابراهیمی موجودی شرور نیست، بلکه موجودی آزاد و مختار است که میتواند خوب یا بد باشد، درست مثل انسانها.
او از بین خوب و بد بودن، بد بودن را برگزیده است.
او میتواند دیگران را به خدا دعوت کند یا دیگران را از خدا دور کند، او از این دو دوّمی را برگزیده است.
اینها بخاطر این است که اراده دارد و میتواند اراده به کار نیک یا بد کند.
پس در آیین ما شیطان موجودی است که میتواند خوب باشد و یا بد باشد و به موجودی ذاتاً شرّ و بد و منفی نیست.
او در آغاز یک فرشته بوده و بعد خود باعث سقوط خود شده است ،
چون برخی از زرتشتیان (مانند موبدیار مهران غیبی در صفحات شخصی در اینترنت اینجا ) درباه این دو مینو این گونه جواب داده اند : خود به خود کاری نمیکنند، تنها دو توانایی هستند، دو نیرو هستند.،دو فرشته یا دو موجود نیستند .
اما همانطور که مشخص است این دو مینو با هم صحبت می کنند و چند جای گاتها به آن اشاره شده است وهات 45 که دربالا اشاره شد اهورمزدا به اهریمن میگه که با هم سازگار نیستند حتی در کردار.